منم دارم سلام از توی شَهرود 
به شاعرها دهم هم لایک وبدرود
 
از آن کوه بُنیجی ، دشتها را
نظاره میکنم  گلهای اَمرود

زآبیز و زِ ،میر آباد  گویم 
زِ،بالا بنگرم،تا کوه  بمرود

اگرچه من کنون در گلبهارم
یقین دارم که فکرم اونجها بود

گرانی مشکلات اقتصادی
نموده ذوق و طبع شعر نابود

اگر چه مال دنیا چرک دست است
تن  ما را به نامردی چه  فرسود

دوباره باز ایم سوی دانش 
یقین دارم زدانش روحم آسود

 

دگر یادم نمی آید ، چه گویم 
همین چند مصرع اکنون  یاد من بود

کریمی 

 

 

 


دل ما هم همونجا  در کجاره

گهی شه رود گهی پای چناره.

گهی در سایه ی مخابراته

که ریگ های مع عه سر دوقطاره

همش در گیر اسفادم و لاکن

دخو  دیدم شو عید از ما گماره

و مع بیدارشد دیدم گمار نیست .

صدا بی مه  که اوو   ار باغ  کناره.

یعقوبی هادی 

سروده بانو حلیمه شهریاری

سروده های زیبا برای اسفاد

مشخصات
آخرین جستجو ها